طرح ما، ایده پردازی امروز برای فردایی روشن

تماس با ما

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Identity-brand» ثبت شده است

اگر بازاریاب خبره باشید ریس جمهور هم می شوید!!!

پس از انتخاب آقای دونالد ترامپ به مقام ریاست جمهوری کشور ایالات متحده، جهان حیرت زده به این واقعه نگریست. مطالب بسیاری در این زمینه مطرح شد و از زوایای گوناگون سیاسی، اقتصای و حتی طنز به این مساله پرداخته شد. اما شاید خالی از لطف نباشد تا از دیدگاه بازاریابی آن هم از نگاه یکی از برجسته ترین صاحب نظران برندسازی و بازاریابی دنیا به مساله پرداخته شود. آنچه مطالعه می کنید دیدگاه آقای آل ریس(Al_Ries) در مورد انتخاب شدن آقای دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکاست. ذکر این نکته ضروری است که وی به مساله جایگاه سازی یا positioning در مقوله بازاریابی توجه ویژه ای دارد که در این مطلب نیز کاملا این امر مشهود است. امیدوارم این مطلب مورد توجه دست اندرکاران و علاقمندان به رشته بازاریابی قرار گیرد.

کاندیدای بهتر برنده نشد، ولی بازاریاب بهتر برنده شد.
چگونه یک تاجر بدون هیچ تجربه سیاسی خود را به سمتی موقعیتی سوق داد تا شاید باتجربه ترین سیاستمداران جهان را آشفته کند؟
پاسخ بازاریابی است.
مهمترین عنصر در بازاریابی زمینه سازی برای بیان یک ادعای منحصر بفرد است که تفاوت برند شما را با هر برند دیگر مشخص کند. چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، این دقیقا همان کاری است که “دونالد ترامپ” انجام داد و با سخنانش در زمینه مخالفت با مهاجرت مکزیکی ها، آغاز شد.
هم ترامپ و هم برایان سندرز می دانستند که جدال و مشاجره خبرساز می شود و همین اخبار، برندها را می سازند. رسانه ها به صورت ناخواسته به معروف شدن برند آنها نه تنها با مطرح کردن سخنان جنجالی آنها کمک کردند بلکه با به چالش کشیدن و مخالفت کردن با بسیاری از این نظرات این امر را برای آنها ممکن کردند.
این مساله تاثیر مطلوبی نیز بر دیدگاه های افرادی داشت که با ترامپ و سندرز موافق بودند. این یک اصل بازاریابی قدیمی است:” با رقبا مخالفت کن اما بحث نکن.” زیرا زمانی که شما با رقیبت مناظره می کنی، این احساس را ایجاد می کنی که او نظرات مشروعی دارد. بنابراین برخلاف آنچه رسانه های جمعی درنظر داشتند بصورت ناخواسته تبدیل به بزرگترین متحد ترامپ شدند.
از سوی دیگر هیلاری کلینتون، یک اشتباه رایج در بازاریابی را مرتکب شد. او بر هیچ مساله خاصی متمرکز نشد و همچنین هیچیک از موضوعات مطرح شده از سوی او تبدیل به مساله ای جنجالی نگردید. در حقیقت، او سعی کرد تا با رسیدگی به مسائل همه، مثل کودکان، دانش آموزان، والدین و افراد بازنشسته، به همه آنها دست یابد. شاید او باید به یک اصل قدیمی بازاریابی توجه می کرد که اگر می خواهی به همه بررسی درگیر این ریسک می شوی که به هیچ کس دسترسی پیدا نکرد.
شعار او  که ” قویتر باهم” بود واقعا با معنی بود؟ شعارهای قبلی او مثل ” مبارزه برای ما” یا “من با او هستم” چطور؟
اسلوگان ترامپ اما هیچ شک و شبهه ای ندارد. ” آمریکا را مجددا پرشکوه کن!” بحث برانگیز است زیرا این شعار مردمی را تحت تاثیر قرار می دهد که فکر نمی کنند آمریکا در مسیر صحیحی قرار دارد. همچنین این شعار باعث ستیز با مردمی می شود که عقیده دارند آمریکا کار درست را انجام می دهد.

trump

دونالد ترامپ جنجالی تنها با یک شعار و با تمرکز بر یک مساله کمپین بازاریابی اش را هدایت می کند.

چه کسی می تواند با شعار ” قویتر با هم” سروکله بزند؟ این شعار هیچ مناسبتی برای مشاجره ندارد.

clinton

و نهایتا هیلاری کلینتون به شعار اصلی خود می رسد اما شاید اندکی دیر است. با  قدرتمند تر

شعار او به قدری ضعیف است که جسی جکسون در سخنرانی خود در مجمع دموکرات ها سعی کرد که به شیوه خود با این جملات به او کمک کند:” اکنون زمان شفادادن است، اکنون زمان امید است، اکنون زمان هیلاری است.”

clinton1

حتی سخنرانی جسی جکسون دموکرات نیز برای قوت بخشیدن به برنامه های کلینتون تاثیر چندانی نداشت.

بسیاری از سخنرانان در مجمع دموکراتها به نفع ترامپ نقش بازی کردند. آقای باراک اوباما به شعار ترامپ واکنش نشان داد و پافشاری کرد که ” آمریکا همین الان هم بزرگ و قدرتمند است.” او افزود ” من به شما قول می دهم، قدرت ما و شکوه ما به ترامپ بستگی ندارد.”

Obama

باراک اوباما با این جملات نه تنها باعث ضعف در برنامه دونالد ترامپ نشد بلکه آن را قوت بخشید.

اما طبق آخرین گزارش راسموسن(Rasmussen) تنها ۲۴ درصد رای دهندگان احتمالی فکر می کنند که کشور آمریکا در مسیر درستی هدایت می شود. بنابراین کلمات اوباما تنها جایگاه ترامپ را قوت می بخشد.
یک کاندیدا معمولا در روز اول مبارزه را می بازد یا برنده می شود. روزی که خشت اول را بنا می کند. وقتی باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ برای ماراتن انتخابات ریاست جمهوری به همگان معرفی شد، او میخ ایده اش برای تغییر را محکم کوبید. ” تغییری که ما می توانیم به آن ایمان داشته باشیم.” و در ادامه او در کل کمپین انتخاباتی اش نیز به ایده های مشابهی تمرکز کرد تا نهایتا در انتخابات نوامبر- انتخابات ریاست جمهوری -پیروز بزرگ بود.

Obama1

زمانی که باراک اوباما کارزار انتخاباتیش را برای ریاست جمهوری آغاز کرد همانند دونالد ترامپ بر یک شعار تاکید کرد.

اما در سوی دیگر، هیلاری از همان ابتدا در مورد این مساله سردرگم بود. او با ” تغییر بزرگ، راه حل واقعی: زمان برای انتخاب رییس جمهور” آغاز کرد. پس از آن به ” بازسازی وعده آمریکایی ها” تغییر جهت داد بعد ” به سوی پیروزی”  بعد از آن ” تلاش برای تغییر، تلاش برای شما” بعد ” شمارش معکوس برای تغییر” ( تلاشی برای سرمشق قراردادن ایده اوباما)پس از آن به سمت ” آماده برای تغییر، آماده برای رهبری” رفت  و پس از آن” راه حل برای آمریکا” که از قضا همان شک و دودلی او را در مساله بازاریابی کمپین ۲۰۱۶ را نشان می داد.

clinton1

این بار شعار کلینتون ” من با او هستم”.

clinton

هلاری کلینتون مدام شعار عوض می کند این بار با شعار کارزار برای ما در جمع همراهانش به مقابله با دونالد ترامپ می پردازد.

اما ترامپ کاندیدایی با یک دغدغه بود؟ آیا او در موارد متعدد دیگر نظیر ناتو، مالیات، تجارت و نظایر آن موضع نگرفت؟ البته که موضع گرفت، اما این تنها یکی از واقعیت های کمپین سیاسی او بود. رسانه های جمعی کاندیداها را تحت فشار می گذارند تا درباره موضع و ایده های خود در مورد مسائل توضیح دهند. همین امر اهمیت ویژه تمرکز بر یک جایگاه و موضوع را برای کاندیداها از روز اول روشن می کند. موضعی که البته می تواند هوای رسانه ها را در ماه های بعد بشدت توفانی کند.
جدای از برد و باخت ترامپ،بازاریابان باید از  سناریوی او در ایجاد جنجال در تبلیغاتشان استفاده کنند. این روزها، اغلب کمپین های تبلیغاتی کاملا ملایم و نجیبند و شاید به همین خاطر است که برندهای جاافتاده سهم بازارشان را به محصولات تازه به دوران رسیده می بازند.
با مرور گذشته بیاد می آوریم وقتی بازاریابان افق های جدیدی از تبلیغات را نمایان می ساختند بسیار مورد توجه قرا می گرفتند.

برای نمونه کمپین کلارول “Does she or doesn’t she?”
و کلوین کلین “Nothing comes between me and my Calvins”
و میدنفرم “I dreamed I was . . . . . . in my Maidenform bra”
یا حتی کمپین معروف “Think small” فولکس واگن.

پاینده و مانا باشید.

طــرح مـا
طــرح مـا
معنی برند سامسونگ "Samsung" چیست؟

معنی برند سامسونگ "Samsung" چیست؟

آیا می دانید معنی واقعی برند سامسونگ چیست؟ سامسونگ شرکتی است که محبوبترین و بیشترین تلفن های هوشمند جهان را می سازد. اما از آنجا که ما با زبان کره ای آشنایی نداریم معنای این کلمه نیز برایمان نا مفهوم است و قطعا خیلی ها دوست دارند بدانند که چه رازی در پس این نام وجود دارد.

در زبان کره‌ای، کلمه ‌Samsung به معنای سه ستاره است. نام این برند توسط موسس اولیه سامسونگ یعنی بیونگ چول (Byung-chull) انتخاب شده و دلیلش هم این است که وی قصد داشته روزی این شرکت بتواند در سه زمنیه برترین و قدرتمندترین کمپانی دنیا شود. اما چرا دقیقا سه ستاره؟ و چرا عدد ۳ برای موفقیت انتخاب شده و چرا مثلا ۴ ستاره انتخاب نشده؟ دلیل این موضوع در زبان کره ای نهفته است که عدد سه در آن به عنوان یک سمبل برای هر چیز بزرگ و قدرتمند بکار می رود.

در زیر می توانید لوگوهای قدیمی تر سامسونگ را مشاهده کنید.

samsung logo

طــرح مـا

هویت برند1

نام گذاری محصول و انتخاب برند

یکی از مسائلی که بسیار زیاد در برندینگ مورد توجه قرار می گیرد انتخاب اسامی برای برندهاست که به طور ذاتی معنی­ دار باشد. بنابراین، این اسامی خود منتقل­ کننده اطلاعات مربوط به محصول می­ باشند. نام یک برند می­ تواند به طرق مختلفی معنی­ دار شود. به طور مثال، نام برند می­ تواند برای تقویت معنایی و مفهومی گروه محصولات متناظر انتخاب شود، یا برای ویژگی­ ها و منافع به خصوصی که میزان فروش برند را افزایش می­ دهند، باشد. انتخاب خردمندانه یک اسم معنی­ دار می­ تواند جایگاه یابی برند را راحت­ تر کند. کلر و همکارانش (1998)

از نام برند به عنوان گره کلیدی که باعث گسترش فعالیت­ هایی موثر در شناخت برند محسوب می­ شود یاد کرده­ اند. نام برند، آگاهی از برند را توسعه می­ دهد؛ از این نگاه نام برند مفهومی اولیه برای تصویرپردازی در خصوص برند کاربری دارد و نتیجه آن ایجاد ارزش ویژه مشتری محور برای برند خواهد بود. (هدینگ، 2008)

 

هویت برند

همان جوهره برند است.مهمترین و منحصرترین خصوصیات برند،در هویت برند نمایان می شود.پرفسور جان کاپفرر معتقد است ((داشتن یک هویت،یعنی بودن شما،همانطور که هستید؛ تبعیت از طرح ثابت ولی فردی خودتان)).هویت برند تعیین کننده فردیت، آرمانها و اهداف، ارزشها و علائم شناسایی برند است.از دیدگاه کاپفر،تفاوت هویت وتصویر در این است که هویت آن چیزی است که شما هستیددرحالیکه تصویر،برداشتی است که مصرف کننده طی ارتباط با شما استنباط می کند.بخشی از هویت برند در جلوه های ظاهری آن، نظیر رنگ و طرح برند،نمود پیدا می کند.گرچه تعیین هویت بصری و ظاهری برند،یک گام ضروری و اولیه به شمار می آید، ولی تمام ابعاد هویت را پوشش نمی دهد.جوهر اصلی برند آن چیزی است که قرار است در آینده تصویر شده و در ذهن مشتری نقش بندد.ظاهر آراسته و آنچه که به چشم می آید، بیان هویت یک برند است.انتخاب نماد،مستلزم تعریف روشنی از معنای برند است.برند برای آن که قدرتمند باشد، وظیفه دارد نسبت به هویت خود وفادار بماند.برای هویت برند، ابعادمختلفی در نظر گرفته شده است .این ابعاد شامل اجزای ظاهری و گرافیکی برند ، شخصیت برند،ارتباط برند با مخاطبین،فرهنگ،کیفیت و سایر عوامل است.یکی از مهمترین عوامل تشکیل دهنده تصویر، هویت برند است.تلاش برای تقلید باعث می شود تا مدیران، هویت برند خود را فراموش کرده و همرنگ جماعت شوند.با فرصت طلبی و عامه پسندی، برند، جوهر اصلی خود را از دست می دهد و باعث میشود تا برند تبدیل به ظاهر بزک کرده ای باشد که هیچ معنایی ندارد.هویت می تواند بیانگر کیفیت برند باشد.برای مثال،  kraftبرای سالها، به عنوان عرضه کننده محصولات غذایی با کیفیت شناخته شده است و هویت برند آن بر پایه کیفیت و شاخص های کیفی محصول شکل گرفته است.

هیچوقت فراموش نکیم که:

یک کالا چیزی است که در کارخانه ساخته می شود، اما یک برند چیزی است که به وسیله یک مشتری خریداری می شود. (الیور، 1999)


... ادامه دارد.

طــرح مـا