طرح ما، ایده پردازی امروز برای فردایی روشن

تماس با ما

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رضا محمودی منش» ثبت شده است

طــرح مـا
تبلیغات مرده است

تبلیغات مرده است

در حال حاضر به هر سویی نگاه کنیم، شاهد یک چرخش اساسی از بازاریابی تبلیغات محور، به بازاریابی روابط عمومی محور، هستیم ،  دیگر نمی توان فقط با تکیه بر تبلیغات، یک نام تجاری جدید به بازار عرضه کرد، زیرا تبلیغات دیگر اعتبار ندارد.

یک نام تجاری جدید را فقط به کمک اطلاع رسانی یا روابط عمومی می توان ارائه و تثبیت کرد. روابط عمومی این امکان را در اختیار شما می گذارد که پیام تبلیغاتی خود را به شکلی غیر مستقیم و با کمک گروه سوم در بازار به گوش مخاطبان برسانید. روابط عمومی اعتبار دارد اما تبلیغات نه! ممکن است بتوانید با یک برنامه تبلیغاتی بسیار حساب شده، روی مخاطبین خود تاثیر مثبت بگذارید ولی با کمک روابط عمومی می توان آسان و بهتر به نتیجه دلخواه رسید.

تبلیغات مرده است، زنده باد روابط عمومی

چگونه ممکن است تبلیغات مرده باشد در حالی که همه جا حضور دارد؟ به هر طرف که نگاه کنید آگهی تبلیغاتی می بینید. درست مثل نقاشی. نقاشی هم مرده است با اینکه امروز بیش از هر زمان دیگری مورد توجه است. وقتی از مرگ نقاشی حرف می زنیم، منظورمان مرگ خود این هنر نیست، بلکه منظور مرگ کارکرد آن به عنوان بازتاب دهنده واقعیت است. به همین معنا تبلیغات امروز کارکرد خود را به عنوان سازنده یک نام تجاری از دست داده و فقط به عنوان یک هنر، زنده است. این به مفهوم بی ارزش بودن تبلیغات نیست. ارزش هر هنری را بیننده آن تعیین می کند. این فقط بدان معناست که وقتی چیزی کارکردش را از دست می دهد به هنر تبدیل می شود بنابراین، نمی توان ارزش آن را با مقیاس عینی تعیین کرد.

ارزش یک آگهی تبلیغاتی

نظر نویسنده این است که تبلیغات به اندازه هزینه اش ارزش ندارد، به جز در یک صورت، که بسیار هم مهم است و آن اینکه واقعا هدف کاربردی داشته باشد. در آن صورت ارزشمند خواهد بود ولی هدف کاربردی تبلیغات چیست؟ هدف اصلی تبلیغات ساختن یک نام تجاری یا تثبیت آن نیست، بلکه حمایت و دفاع از نام تجاری ای است که پیش از آن با استفاده از ابزارهای دیگر ساخته شده است. منظور از ابزارهای دیگر، در درجه اول استفاده از روابط عمومی برای ساختن نام تجاری و سپس تایید آن از سوی گروه سوم (رسانه های جمعی) است. دو عملکرد اصلی یک برنامه بازاریابی، در مرحله اول ساخت یک نام تجاری و سپس حمایت و دفاع از آن است. روابط عمومی، نام تجاری را به وجود می آورد و تبلیغات از آن حمایت می کند. جای تاسف است که تبلیغاتچی ها آن قدر وقت و انرژی خود را برای ساخته شدن نام تجاری ای صرف می کنند که دیگر از نظر احساسی، توان جنگیدن و دفاع از آن نام را در نبرد بازار ندارند.

اول اطلاع رسانی، سپس تبلیغات

تبلیغات، نمی تواند یک نام تجاری جدید تولید کند اما اطلاع رسانی قادر است این کار را انجام دهد. تبلیغات، تنها می تواند نام تجاری ای که قبلا توسط اطلاع رسانی شناخته شده است را ابقا کند. حقیقت این است که تبلیغات نمی تواند آتشی را روشن کند بلکه فقط می تواند آتشی را که قبلا برپا شده مشتعل نگاه دارد. شما برای شروع هر کاری به اعتبار نیاز دارید که فقط یک شخص یا یک منبع سوم می تواند برایتان فراهم کند. پس اولین مرحله هر فعالیت اقتصادی جدیدی باید روابط عمومی باشد. در آینده، مشتریان بیشتری برای تعیین خط مشی بازاریابی و ارائه نامشان از مرکز روابط عمومی کمک خواهند گرفت و تبلیغات به ناچار، دنباله روی روابط عمومی خواهد شد. در آینده نزدیک منتظر رشد انفجاری صنعت روابط عمومی باشید.

برگرفته از :سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی

طــرح مـا

به یاد سهراب

بهارِ سهراب . . .

گفته بودی  " تا شقایق هست زندگی باید کرد"

شقایق ها کجایید، بهار آمد

و یک مهتابی گلهای شمعدانی و باغچه ای پراز

پروانه های فرصت فکر

فکر آن حوض قشنگ، فکر سبزه، فکر عیدی

در کوچه کودکی

اگر

دری باز مانده باشد

با دستان مهربان بهار

می توان بافت گیسوان پریشان زندگی را

این سبزی ناگزیر را

می توان به زندگی گریز زد.

در کوچه کودکی

اگر

دری باز مانده باشد

.

.

می خواستی

طرح دامن هستی را عوض کنی

و پیراهن لک دار فلک را بشکافی

تا ما

گلدوزی بهار را باور کنیم

و با این همه بی برگی

در حاشیه ارغوان و شقایق

بنشینیم و چای بنوشیم.  آه . . .

این همه مهربانی چگونه خاک می شود؟

گلهای زندگیتان همیشه بهاری باد

(محض یادگار نوشتم)

سوم فروردین نود و پنج

۱ نظر
طــرح مـا

طهورای عزیزم تولدت مبارک

با تمام مشغله و فشارکاری آخرسال باید این چند خط  را بنویسم تا فراموش نشود.

روز به یاد ماندنی تا آخر عمرم یعنی روز تولد پاره تنم ، نه ، تمام وجودم ، تولد دخترگلم که 7 ساله شده است.

در این 6 سال حضورش در کنارمان طعم زندگی مشترکمان  را بسیار شیرین تر کرده است.

به خاطر این نعمت گرانبها همیشه خدای مهربان را شاکرم و از خداوند می خواهم  بتوانم قدر این موهبت را بدانم.

 " دختر گلم ، فرشته آسمانی،  طهورای عزیزم تولدت مبارک "

خداوندا دراین شب مبارک چند آرزو هم دارم:

امیدوارم هیچ پدری ، هیچ مردی دستش جلوی نامرد دراز نشود.

امیدوارم هیچ پدری روز تولد فرزندش شرمنده نباشد.

 امیدوارم غم نان روز تولد فرزندان را ازیاد پدران نبرد.

امیدوارم . . .

سه شنبه شب 94/12/11

طــرح مـا

کلنجارهای بیخودی

صبح شده و من دیشب برای کلنجارهای بیخودی و کاهش درد ناشی از پرداخت پولی که برای دانلود یک مقاله‌ی اشتباه پرداخت کردم، بیش از ۱۰۰ صفحه مقاله را مرور کرده‌ام. لباسم را می‌پوشم و به محل کارم می‌روم و در راه حسرت می‌خورم:

اینکه کاش کسی ما را وادار می‌کرد به جای بحث‌های بیهوده‌ی «برابری و نابرابری زنان و مردان»، «انتخاب روز مناسب برای روز زن و مادر»، به جای بحث کردن‌های بیهوده روی فیس.بوک و شبکه‌های مجازی که ما می‌فهمیم و شما نمی فهمید، به جای خواندن کتاب‌های مزخرف کلاسیک در تایید اینکه زنان هرگز نمی توانند ماشین را به خوبی مردها پارک کنند و مردها هرگز نمی‌توانند جوراب خود را به سرعت زن‌ها پیدا کنند، کمی بیشتر در این حوزه مطالعه کنیم.

 کاش به ما در مورد روش صحیح تحلیل کردن و فکر کردن، چیزهای بیشتری آموخته بودند. و اینهمه کلنجارهای بیخودی نداشتیم.

 کاش به جای آن معدود ساعتهایی هم که در دوران کارشناسی ارشد سر کلاس رفتم، در کتابخانه‌ی دانشگاه، از مقاله‌های رایگان Elsevier استفاده می‌کردم. اگر چه از مقاله‌هایی که آن زمان فراوان و رایگان خواندم، چیزی در خاطرم نمانده است

طــرح مـا

بادبادک کودکی

خوشا به حال کسی که بادبادک کودکی همیشه و تا آخر عمر بالای سرش باشد.

به راستی تا به حال چقدر به بغض در گلو مانده کودکان جنگ فکر کرده ایم حتی یک لحظه تصور هراس کودکان بی پناه سوری و یمنی  و یا عراقی .. اصلا فرقی نمی کند کجای دنیا باشند . مهم اینست که کودک هستند و از دوران کودکی باید بزرگ زندگی کنند.

یک لحظه فرزندان خود را به جای این کودکان معصوم بگذاریم وحشت همه وجودمان را می گیرد و نفس در سینه هایمان حبس می شود. این کودکان و پدران و مادران مظلومشان گرفتار جلادان زمان و تروریستهای جانی داعش هستند و دنیا  فقط نظاره گر این فجایع .

تاریخ همواره نشانی از ظالم و مظلوم دارد. . .  تاریخ دوره ما را چگونه خواهد نگاشت.

خدایا پناه می برم به خودت.

این فیلم ندای صلح دختر سوری برای ما می باشد.

 بشنویم . . .  

دریافت

مسابقه آوازخوانی کودکان عرب این بار با صدای دختری سوری آغاز شد که برای صلح سرزمینش آواز می‌خواند. «غنا بوحمدان» اهل سوریه با پیام امید و صلح به این مسابقه آمد و اجرای بسیار زیبا و متاثر کننده‌ای از آهنگ «کودکی‌مان را به ما بازگردانید» از «رمی بندالی» را به نمایش گذاشت. آهنگ «کودکی‌امان را به ما بازگردانید» هنگام جنگ داخلی لبنان بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ اجرا شد. جنگی که بیش از ۱۲۰ هزار قربانی و کشته به جای گذاشت.

این برنامه در بیش از ۲۷ کشور جهان پخش می‌شود و شبکه‌های مختلفی تحت تاثیر آواز و پیام غنا قرار گرفته‌اند.

متن ترانه را در ادامه می‌خوانید. به امید صلح و آرامش در سرتاسر جهان:

ما آمدیم با شما جشن بگیریم

این تعطیلات از شما می‌پرسیم

چرا هیچ جشن و تزئیناتی نداریم؟

آی مردم، سرزمینم سوخته است

در سرزمینم آزادی ربوده شده است

آسمان ما رویا می‌بینید

و روزهایی را می‌خواهد که

آزادی ربوده شده

سرزمین من کوچک است

مثل من کوچک است

به ما صلح بدهید

و کودکی‌مان را به ما بازگردانید

کودکی‌مان را به ما بازگردانید

به ما صلح دهید

 

 

طــرح مـا