در این ویدئو یک دقیقهای میتوانید خلاقیت بسیار بالای اتاق فکر تبلیغات شرکت هوندا رو ببینید. هوندا برای معرفی مدل CRV خودش چنین تبلیغ جذابی رو تهیه کرده:
کانسپت خیلی خوبی است. همه چیز اونجور که به نظر میرسه نیست!
در این ویدئو یک دقیقهای میتوانید خلاقیت بسیار بالای اتاق فکر تبلیغات شرکت هوندا رو ببینید. هوندا برای معرفی مدل CRV خودش چنین تبلیغ جذابی رو تهیه کرده:
کانسپت خیلی خوبی است. همه چیز اونجور که به نظر میرسه نیست!
امروزه، بنگاههای بزرگ اقتصادی و بازاریابی با یک معضل مواجهاند. فرمولهای آزمایششده و جوابداده برای بهکارگیری برند در ایجاد فروش و کسب سهم بیشتر از بازار، روزبهروز بیخاصیتتر میشوند و دیگر روی مصرفکنندگان اثری ندارند. این حقیقت تکاندهنده، حاصل تحقیقات پردامنهای است که براساس مدل «ارزیابی ارزش برند» BAV به دست آمده است. این ، یک مدل تجربی برپایه نظرسنجی از مصرفکنندگان در اقصی نقاط جهان است. به کمک این مدل میتوان توضیح داد که برندها چگونه رشد مییابند، افول میکنند و باز احیا میشوند.
در خلال سالهای 1993 تا کنون، این مدل ارزیابی، با برخورداری از بزرگترین پایگاه دادگان مالی و برند در جهان، به یکی از معتبرترین مدلهای ارزیابی برند تبدیل شده است. پروفسور «فیلیپ کاتلر» در گردهمایی رهبران بنگاههای اقتصادی در دبی در سال 2007 گفت: «برای اندازهگیری ارزش یک برند، راههای مؤثر اندکی وجود دارد، اما یکی از بهترین راهها، مدل «ارزیابی ارزش برند» BAVشرکت است. و این مدل از قواعد جدید مدیریت برند می باشد.
قواعد جدید مدیریت برند:
هفته گذشته با یکی از بهترین دوستانم، که فرد بسیار با شخصیت و با دانشی هست در دفتر مجموعه قرار ملاقاتی داشتم. او شخصیت بسیار ارزشمندی دارد و من او را بسیار دوست دارم. اوالبته بسیار درونگرا، کم حرف و کمی هم خجالتی است. اما زمانی که صحبت میکند مطالب فوقالعاده ارزشمند و کاربردی را ارائه میکند.
در حقیقت او جزو معدود افرادی است که وقتی با او حتی صحبتهای دوستانه میکنم، خودکار و کاغذ در دست دارم، چون حتماً صحبتهای مفیدی خواهد کرد.
در میانههای گفت و گو، صحبت به اینجا رسید که می خواهد برای رفع خجولی خود برنامهای داشته باشد و می خواهد که دیگر خجالتی نباشد و من به عنوان پیشنهاد به او گفتم از آنجایی که بسیار زیاد بر روی ظاهر و پوشش خود حساس است و تصور میکند که دیگران به او بیش از اندازه توجه میکنند، از همین موضوع شروع کند و تصمیم گرفتیم که هرکداممان یک لنگه از یک دمپایی را بپوشیم و در یکی از مراکز خرید بسیار شلوغ در ساعت اوج شلوغی حرکت کنیم. (انجام کارهایی که به نظرمان خیلی عجیب است برای رفع خجولی و این که خجالتی نباشیم یکی از تمرینهای بسیار مهم است که در دوره رفع خجولی و کم حرفی به صورت کامل در مورد آن صحبت کردیم)
و آنچه که محقق شد چنین تصویری بود:
تمرین کم حرفی
زمانی که در آن مرکز خرید با کفش ها و دمپایی لنگه به لنگه حرکت کردیم، این نگرانی وجود داشت که آبرویمان در خطر است اما پس از گذشت چند دقیقه قدم زدن در محیط مرکز خرید عملاً دیدمان به صورت کامل تغییر کرد و متوجه شدیم که اصلاً بقیه به ما توجه نمیکنند و این تصوّری اشتباه است که خودمان برای خودمان ساختهایم!
جالب است که در میان صدها نفری که از کنارشان عبور کردیم فقط ۳ نفر به کفشمان توجه کردند که آن سه نفر نیز توسط صحبتهای من و اشارات من در مورد کفشمان به این موضوع توجه کردند…
تفکر خجولی
شاید یکی از اصلیترین دلایلی که باعث میشود تفکر ما به گونهای باشد که بیش از حد خجالتی به نظر برسیم این است که فکر می کنیم دیگران به ما توجه ویژهای دارند و در صورت بروز کوچکترین اشتباه و اشکالی در ظاهر و یا بیان ما به ما خرده خواهند گرفت. اما حقیقت این است که هیچ کسی کامل نیست و ما اجازه نداریم که از ترس اشتباه کردن هیچ کاری نکنیم.
هدف از این نوشته این بود که:
· یادمان باشد که برای خودمان زندگی کنیم نه نظر دیگران…
· یادآوری کنم که اگر از خجولی رنج میبریم هرچه سریعتر برای آن راهکاری پیدا کنیم که بیش از این آسیب نبینیم.
(برگرفته از نوشته های آقای بهرام پور )
پشت چراغ قرمز میدان صنعت، به دو بیلبورد بانک گردشگری و بانک ملت نگاه میکنم، یکی به جای درختان بریده خطهای بلند و کوتاه وای فای را نشان میدهد که به همین سادگی کمتر کاغذ مصرف میکنند، دیگری با دسته چک، ترومپت درست کرده و آهنگ پخش میکند که بگوید صدای اعتبارش از روی بیلبورد شنیده میشود.
نمیدانم از دید تبلیغات هر کدام
از این طراحی ها قرار است چه پیامی را به مخاطب برساند و چه نقطه تمایزی از بانک را
نشان بدهد که نهایتا باعث ایجاد تصویری خاص در ذهن مخاطب بشود و یا چند قدم جلوتر،
او را به سمت رضایت از انتخاب بانکش و یا حتی تغییر به سمت بانک دیگری ببرد؟
آیا مخاطب این بیلبورد ها، مشتری های
حقیقی بانکها هستند؟ در مقام یک کارمند حقوق بگیر که بانک مرا، مدیر عامل و مدیر
مالی شرکت متبوعم تعیین میکند!
بعنوان صاحب کارگاه، مغازه و فروشگاه،
آیا واقعا آلات موسیقی اعتماد مرا برای بردن سرمایه ام در یک بانک جلب میکند؟
در یک سازمان دولتی و یا نیمه دولتی که
بیشترین میزان مصرف کاغذ در بخش مالی اتفاق می افتد، آیا مدیران مالی مجموعه صرفا
به دلیل مصرف کاغذ کمتر و درختان بیشتر، بانکی را به بانک دیگر ترجیح می دهند؟
آیا واقعا سیستم خدمات آنلاین بانک ملت
که در نوع خود، یکی از بهترین و راحت ترین دسترسی ها را برای کاربران فراهم می
آورد، جای ایده پردازی و اطلاع رسانی بیشتر ندارد؟
آیا بانک گردشگری، در ذات برند خود حقیقتی متمایز تر و جذاب تر برای
اعلام عمومی پیدا نکرده است ؟
آیا اساسا این بانک ها تمام گفتنی
هایشان را در شیوه ی ارائه خدمات گفته اند و مخاطب با تمام سرویس هایشان آشنا است
که حالا وقت پرداختن به مسئولیت اجتماعیشان شده است و یا فقط ما باز سوار تب شده
ایم؟
آیا این حجم از بودجه برای خرید رسانه
فقط خرج اصرار ایده پرداز و طراح برای نمایش حدود خلاقیت و خاص بودن خودشان،
نشده است؟
بنظر میرسد بیش از هر عایدی برای
کارفرما بمنظور ایجاد آگاهی ، تصویر سازی و یا فروش بیشتر، این آگهی ها فرصتی است
برای طراح و ایده پرداز برای نمایش ایده های باحال و عجیب و غریب خودشان در سطح
شهر و ایجاد جایگاهی در بین سایر همکاران بعنوان تیمی خلاق و ساختار شکن!
آیا در سازمانهای سفارش دهنده ی برنامه
های تبلیغاتی، کسی از دوستان طراح و ایده پرداز و یا آژانس ها نمی پرسد که این ایده
های جذاب قرار است کدام مخاطب را به چه منظوری درگیر کند؟
آنا جلوه
عضو هیئت تحریریه دنیای تبلیغات