هفته گذشته با یکی از بهترین دوستانم، که فرد بسیار با شخصیت و با دانشی هست در دفتر مجموعه قرار ملاقاتی داشتم. او شخصیت بسیار ارزشمندی دارد و من او را بسیار دوست دارم. اوالبته بسیار درونگرا، کم حرف و کمی هم خجالتی است. اما زمانی که صحبت میکند مطالب فوقالعاده ارزشمند و کاربردی را ارائه میکند.
در حقیقت او جزو معدود افرادی است که وقتی با او حتی صحبتهای دوستانه میکنم، خودکار و کاغذ در دست دارم، چون حتماً صحبتهای مفیدی خواهد کرد.
در میانههای گفت و گو، صحبت به اینجا رسید که می خواهد برای رفع خجولی خود برنامهای داشته باشد و می خواهد که دیگر خجالتی نباشد و من به عنوان پیشنهاد به او گفتم از آنجایی که بسیار زیاد بر روی ظاهر و پوشش خود حساس است و تصور میکند که دیگران به او بیش از اندازه توجه میکنند، از همین موضوع شروع کند و تصمیم گرفتیم که هرکداممان یک لنگه از یک دمپایی را بپوشیم و در یکی از مراکز خرید بسیار شلوغ در ساعت اوج شلوغی حرکت کنیم. (انجام کارهایی که به نظرمان خیلی عجیب است برای رفع خجولی و این که خجالتی نباشیم یکی از تمرینهای بسیار مهم است که در دوره رفع خجولی و کم حرفی به صورت کامل در مورد آن صحبت کردیم)
و آنچه که محقق شد چنین تصویری بود:
تمرین کم حرفی
زمانی که در آن مرکز خرید با کفش ها و دمپایی لنگه به لنگه حرکت کردیم، این نگرانی وجود داشت که آبرویمان در خطر است اما پس از گذشت چند دقیقه قدم زدن در محیط مرکز خرید عملاً دیدمان به صورت کامل تغییر کرد و متوجه شدیم که اصلاً بقیه به ما توجه نمیکنند و این تصوّری اشتباه است که خودمان برای خودمان ساختهایم!
جالب است که در میان صدها نفری که از کنارشان عبور کردیم فقط ۳ نفر به کفشمان توجه کردند که آن سه نفر نیز توسط صحبتهای من و اشارات من در مورد کفشمان به این موضوع توجه کردند…
تفکر خجولی
شاید یکی از اصلیترین دلایلی که باعث میشود تفکر ما به گونهای باشد که بیش از حد خجالتی به نظر برسیم این است که فکر می کنیم دیگران به ما توجه ویژهای دارند و در صورت بروز کوچکترین اشتباه و اشکالی در ظاهر و یا بیان ما به ما خرده خواهند گرفت. اما حقیقت این است که هیچ کسی کامل نیست و ما اجازه نداریم که از ترس اشتباه کردن هیچ کاری نکنیم.
هدف از این نوشته این بود که:
· یادمان باشد که برای خودمان زندگی کنیم نه نظر دیگران…
· یادآوری کنم که اگر از خجولی رنج میبریم هرچه سریعتر برای آن راهکاری پیدا کنیم که بیش از این آسیب نبینیم.
(برگرفته از نوشته های آقای بهرام پور )