طرح ما، ایده پردازی امروز برای فردایی روشن

تماس با ما

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Tarhema» ثبت شده است

طــرح مـا
مدل جدید بازاریابی کاتلر با نام CCDVTP

مدل جدید بازاریابی کاتلر با نام CCDVTP

بازاریابی علمی نیست که با مرور زمان کهنه یا تکراری شود ، آن قدر در هر عرصه ای فشار رقابت زیاد است که هر روز مورد جدیدی به  روش های  بازاریابی اضافه میشود. همگام با این تغییرات پر شتاب رهبران علم بازاریابی هیچ گاه بیکار ننشسته و مدام در حال خلاقیت ، نو آوری و تست کردن روش های جدید برای تکمیل فرآیند بازاریابی هستند.

مثلا جالب است توجه کنید که چگونه  کاتلر ، پدر علم بازاریابی در دوران کهنسالی هنوز هم به ابداع روش های نوین میپردازد. کاتلر تقریبا به موازارت تغییرات سریع محیط رقابتی در دنیا اقدام به طراحی و تست الگوهای جدید بازاریابی که سازگار با تغییرات جدید باشد، میکند .

نمونه ای از آخرین تلاش های پروفسور کاتلر برای طراحی الگویی همگام با تغییرات مدلی است که اولین بار در کشور چین مطرح شد که کاتلر آنرا مدل CCDVTP نامید. بیانات کاتلر در مورد این مدل حاکی ازاین است که علیرغم زندگی پیچیده و محیط کاملا رقابتی،  در بازاریابی قرن بیست و یک میتوان از اصول بسیار ساده بازاریابی که گذر زمان برروی آن ها تاثیر چندانی ندارد ، کمک گرفت و با کمک این اصول ساده با چالش های پیش رو در آینده دست و پنجه نرم کرد.

کاتلر مدل خود را رمز واژه ی کلماتی می داند که با استفاده از آنها می توان حریفان بازاریابی را از راه بدر کرد.

مدل جدید بازاریابی کاتلر متشکل از لغات طلایی به شرح زیر است:

اگر بخواهیم کل مفهوم این مدل بازاریابی را به زبان ساده و در یک جمله بگوییم به ” ایجاد ارتباط و ارائه ارزش به بازار هدف برای کسب سود “میرسیم. که در آن ایجاد ارزش با مدیریت محصول معادل گرفته شده است ٬ ارزش ارتباط را معادل مدیریت برند دانسته است و ارزش ارائه و تحویل محصول را با مدیریت مشتری یکسان دانسته است.

کاتلر بیان میکند که هر کدام از انواع اشاره شده مدیریت بطور کلی در مسیر حرکت کسب و کار تجاری بطوریکه در زیر توضیح داده خواهد شد ، تغییر می کنند.

مدیریت محصول در مدل جدید بازاریابی کاتلر:

هر چه قدر شرکتی بهتر بتواند ابعاد محصولاتی که ارایه میدهد را مدیریت کند در امر بازاریابی موفق تر است . از نظر کاتلر بخش اعظم مدیریت محصول یک رویکرد داخلی است و به داخل خود شرکت برمیگردد. درست است که از دانش خارجی نیز برای نوآوری های مورد نیاز محصول استفاده میشود ولی برای موفقیت این بخش از بازاریابی روال ها و فرایند های داخلی شرکت خود را بهبود ببخشید.

مدیریت نام تجاری در مدل جدید بازاریابی کاتلر:

مدیریت برند نیز در حال تغییر می باشد بدین معنی که شرکت ها تمایل دارند به سادگی و با استفاده از متمرکز شدن بر قلب و ذهن مردم ٬ آنها را جلب کنند. نام تجاری بکار گرفته شده نیز الهام بخش همه چیز بوده و امید دهنده نیز استفاده می شود. این مسیر جدیدی است که شرکت های برای نفوذ بر ذهن و قلب و روح و روان مشتری ( محدود به منافع خاص ) بر آن متمرکز شده اند.

مدیریت مشتری در مدل جدید بازاریابی کاتلر :

مدیریت مشتری اساساً با داشتن یک بانک اطلاعاتی از مشتریان استفاده می گردد. و شرکت ها باید  متمایل به سمتی شوند که بوسیله آگهی و تبلیغات محصولات خود را به مشتریان خارج از پایگاه داده خود نیز معرفی کنند و این به نوعی آرزو برای کمک به رفع نیازشان تبدیل شده است. از نظر کاتلر در این برهه از بازاریابی اهمیت هزینه برروی حفظ مشتریان فعلی باید همگام و و همزمان با هزینه برروی بدست آوردن مشتریان جدید انجام شود.

برخی از این توصیه ها برای شرکت هایی مفید است که خود را گرفتار استراتژی های سنتی کرده اند. پس از آن ٬ این سه نوع از مدیریت ( مدیریت محصول با مفهوم بیان شده – مدیریت نام تجاری و مدیریت مشتری ) که در مدل CCDVTP مستتر است ٬ به تازه نگه داشتن شرکت و جلوگیری از عقب ماندن آن در محیط متلاطم امروزی کمک شایانی خواهند کرد. از نظر کاتلر بسیاری از شرکت ها بدون توجه به این سه مرحله از بازاریابی و تکمیل این سه مرحله بنیادی خود را درگیر روش های نوین بازاریابی و صرف هزینه هنگفت در زمینه های دیگر کرده اند در صورتی که تکمیل این مراحل خود به طرز چشمگیری جلوبرنده است.

طــرح مـا
طــرح مـا
معرفی کتاب ( ترن هوایی کارآفرینی)

معرفی کتاب ( ترن هوایی کارآفرینی)

در نمایشگاه امسال ستکا(سیری در تفکر کارآفرینانه) با ترجمه یکی از پرفروش ترین کتاب های کارآفرینی دنیا با عنوان (ترن هوایی کارآفرینی) حضور دارد.

شما دوستان عزیز می توانید برای تهیه این کتاب خواندنی به غرفه انتشارات پندار پارس واقع در سالن 106 دانشگاهی غرفه 148 مراجعه کنید.


ترن هوایی کارآفرینی(The Entrepreneur Roller Coaster)

دارن هاردی در کتاب ترن هوایی کارآفرینی به دلایل شکست اکثر کسب و کارهای کوچک و راه‌های عملی و کاربردی برای گذر از این شکست می‌پردازد. مواردی که او در این سفر هیجان‌انگیز ترن هوایی کارآفرینی به آنها می‌پردازد بسیار شگفت‌انگیز است بعد از خواندن این کتاب متوجه می‌شویم این دلایل اصلاً به مواردی همچون سرمایه، محل کسب‌وکار، اعتبار، مدیریت موجودی و رقبا ارتباط پیدا نمی‌کند

دارن هاردی بهترین استراتژی‌هایی را که از موفق‌ترین افراد سیاره زمین جمع‌آوری کرده است در 4 مهارت اصلی موردنیاز برای موفقیت دسته‌بندی کرده است و در فصول کتاب به تشریح آن‌ها می‌پردازد: فروش، استخدام، رهبری و بهره‌وری.

این کتاب برای شما مناسب خواهد بود اگر:

·  در رویاهایتان کسب‌وکاری برای خود را می‌بینید اما از ناشناخته‌های این راه هیجان‌انگیز می‌ترسید.

·  در حاشیه‌های مسیر قطار کارآفرینی مانده‌اید، نمی‌دانید چه چیزهایی انتظار شما را می‌کشد و برای رویارویی با آن‌ها باید چه‌کاری انجام دهید.

·  اکنون به‌عنوان یک کارآفرین مشغول به فعالیت هستید اما می‌خواهید مطمئن شوید که در مسیر صحیح موفقیت قدم برمی‌دارید.

این کتاب که در سال 2015 در امریکا به چاپ رسیده است جزء پرفروش‌ترین کتاب‌های سایت آمازون در حوزه کارآفرینی و کسب‌وکار می‌باشد و توسط نشریه‌های بسیار معتبری همچون نیویورک‌تایمز و در رتبه بهترین و تأثیرگذارترین کتاب‌های این حوزه در 5 سال گذشته معرفی و برای مطالعه توصیه اکید شده است.

دارن هاردی کارآفرین، نویسنده، سخنران و مالک مجله SUCCESS در امریکا می باشد که یکی از موفق‌ترین مجلات توسعه مهارت‌های فردی و انگیزشی در دنیا محسوب میشود. او از طریق این مجله فرصت مصاحبه، یادگیری و آشنایی با بینش و تفکرات افراد موفق در دنیا همچون ریچارد برانسون، مارتا استوارت، استیو جابز، وارن بافت، دونالد ترامپ، آن سویینی، هوارد شولتز و جف  بزوس را بدست آورده است. در دو دهه گذشته، دارن هاردی به یک رهبر موفق در کسب‌وکار تبدیل‌شده است.

از او کتاب دیگری در بازار نشر ایران با نام “اثر مرکب” نیز چاپ شده که مورد استقبال قرارگرفته است.

هاردی در کتاب ترن هوایی کارآفرینی در 8 فصل با تشبیه لذت و هیجان موفقیت در کسب‌وکار و کارآفرینی به هیجان و لذت سوار شدن بر ترن هوایی، در هر فصل به توضیح و تشریح مهارت‌های موردنیاز برای موفقیت در کسب‌وکار می‌پردازد و در این راه تمام سعی خود را می‌کند که با بیانی جذاب، سلیس، تأثیرگذار و با استفاده از مثال‌ها و تجربیات شخصی خود و دیگر افراد موفق و بهره‌گیری از مطالب علمی و به‌روز این حوزه خواننده را در مسیر ایجاد و موفقیت در کسب‌وکار همراهی نماید.

یکی از هنرهای نویسندگی دارن هاردی در این کتاب این است که تکنیک‌های ارائه شده توسط او تنها در کشور خود و فرهنگ خاص آن کشور کاربرد ندارد بلکه اصول معرفی شده توسط او جهان‌شمول است به این معنی که خواننده ایرانی نیز با بهره‌گیری از این اصول به‌راحتی می‌تواند آن‌ها را به کار بسته و نتایج این مهارت‌ها را در کار خود ملموس مشاهده کند.

خواندن این کتاب به علت غنای علمی و اصول کاربردی که به خواننده منتقل می‌کند به همه دوستان در حوزه مدیریت و کارآفرینی توصیه می شود.

طــرح مـا
طــرح مـا
فرمول طلایی قیمت گذاری

فرمول طلایی قیمت گذاری

در جستجوی فرمول طلایی

در ابتدا صراحتا اعلام می کنم: هیچ فرمول طلایی و نهایی برای قیمت گذاری وجود ندارد! نمی توان فاکتورها را وارد یک فرمول کرد و بعد انتظار داشت قیمت نهایی به دست آید؛ برای قیمت گذاری باید ده ها عامل مورد بررسی قرار گیرد و بر اساس استراتژی مشخص قیمت گذاری انجام شود. پس نباید منتظر یک فرمول معجزه آسا برای قیمت گذاری باشید برای قیمت گذاری باید مسائلی که در ادامه ذکر می شود را در نظر بگیرید.

 یکی از بزرگترین اشتباهاتی که کسب و کارها مرتکب می شوند این است که فکر میکنند تنها عامل موثر بر میزان فروش قیمت است. توانایی شما در فروش باعث افزایش فروش می شود. تنها عامل موثر در میزان فروش قیمت نیست. ” اولین چیزی که باید بدانید این است که قیمت فروش تابع توانایی شما در فروش است و نه چیز دیگری”  مشاور با سابقه فروش “لاورنس استینمنتز” در ادامه بیان می کند: ” تفاوت بین ساعت ۸۰۰۰ دلاری رولکس و ساعت ۴۰ دلاری سیکو چیست؟ سیکو دقیق تر است و دستگاه زمان بهتری است! تفاوت در توانایی شما برای فروش خلاصه می شود.”

نباید منتظر یک فرمول معجزه آسا برای قیمت گذاری باشید!

قیمت گذاری پایین

گرچه برخی صاحبان کسب و کار می پندارند در شرایطی اقتصادی نامساعد باید پایین ترین قیمت بازار را ارائه دهند اما “لارا ویلت” استاد اقتصاد دانشگاه بنتلی می گوید: “قیمت گذاری دقیق در هر شرایط اقتصادی مهم است اما اهمیت آن در دوران رکود اقتصادی بیشتر می شود” “بسیاری از کسب و کارها در تلاش برای متقاعد کردن مشتری در اینکه پایین ترین قیمت بازار در اختیار آنهاست قیمت خود را بسیار پایین می آورند اما در بسیاری از مواقع محصول آنها با عنوان “مفت” و “ارزان” برداشت می شود. به یاد داشته باشید که مشتریان می خواهند “ارزش پول” خود را به دست آورند و قصد خرید از فروشنده ارزان را ندارند. ” او می افزاید: “کسب و کارها باید توجه کنند که عرضه محصول در قیمت پایین باید جوابگوی هزینه های شرکت باشد. عرضه محصول در قیمتی که شما فقط هزینه ها را به دست می آورید در بلندمدت به نفع شرکت شما نیست

قیمت گذاری بالا
در طرف مقابل افزایش قیمت نیز می تواند در زده شدن مشتری تاثیر داشته باشد چون مشتری همواره به قیمت رقبا چشم می دوزد. قیت گذاری بیشتر از تمایل مشتری برای پرداخت نیز می تواند باعث کاهش فروش شود. “توفتوی” می گوید : خود را بهجای مشتری بگذارید: آیا این قیمت عادلانه است؟ آیا شما حاضرید برای این کالا یا سرویس این مقدار پول پرداخت کنید؟ او می گوید بهتر است از مشتریان در مورد قیمت خود و عادلانه بودن نظرسنجی کنید.

اولویت هایی غیر از قیمت

هدف هر کسی در کسب و کار کسب سود بالاست. اما غیر از افزایش سود باید توجه داشت که هر کالا یا هر بیزینسی می تواند اهدافی جانبی غیر از کسب مستقیم سود داشته باشد.

گاهی اوقات هدف شما از یک کالا داشتن سهم زیاد در بازار است تا بتوانید محصولات خود و برند خود را به بازار بشناسانید. در برخی موارد یک کالای پرفروش در یک صنعت حاشیه سود کمی دارد و شما قصد دارید با فروش بالا با سود کم و قیمت پایین خریداران و خرده فروشان را به خود متمایل کنید. با کسب تمایل خریداران شما می توانید محصولات فرعی که حاشیه سود بالاتر و رقابت کمتری را دارند به مشتری بفروشید. (به طور مثال یک تولید کننده ویلچر سود خوبی از تولید ویلچر معمولی نمی برد اما با در دست داشت بازار ویلچر معمولی می تواند از فروش ویلچر مخصوص و برقی سود خوبی به دست آورد.)

برخی تولید کنندگان نیز به دنبال “اثر شبکه ای” هستند. به طور مثال با افزایش فروش سیستم عامل اندروید توسعه دهندگان نرم افزار به سمت این سیستم عامل حرکت کردند و درآمد قابل توجهی از فروش نرم افزارهای اندرویدی در فروشگاه گوگل نصیب گوگل شد. در این مورد گوگل به دنبال جذب شبکه ای از مشتریان بود تا بتواند در موارد جانبی از آنها درآمد کسب کند.

این مطلب ادامه دارد

طــرح مـا
طــرح مـا
تبلیغات مرده است

تبلیغات مرده است

در حال حاضر به هر سویی نگاه کنیم، شاهد یک چرخش اساسی از بازاریابی تبلیغات محور، به بازاریابی روابط عمومی محور، هستیم ،  دیگر نمی توان فقط با تکیه بر تبلیغات، یک نام تجاری جدید به بازار عرضه کرد، زیرا تبلیغات دیگر اعتبار ندارد.

یک نام تجاری جدید را فقط به کمک اطلاع رسانی یا روابط عمومی می توان ارائه و تثبیت کرد. روابط عمومی این امکان را در اختیار شما می گذارد که پیام تبلیغاتی خود را به شکلی غیر مستقیم و با کمک گروه سوم در بازار به گوش مخاطبان برسانید. روابط عمومی اعتبار دارد اما تبلیغات نه! ممکن است بتوانید با یک برنامه تبلیغاتی بسیار حساب شده، روی مخاطبین خود تاثیر مثبت بگذارید ولی با کمک روابط عمومی می توان آسان و بهتر به نتیجه دلخواه رسید.

تبلیغات مرده است، زنده باد روابط عمومی

چگونه ممکن است تبلیغات مرده باشد در حالی که همه جا حضور دارد؟ به هر طرف که نگاه کنید آگهی تبلیغاتی می بینید. درست مثل نقاشی. نقاشی هم مرده است با اینکه امروز بیش از هر زمان دیگری مورد توجه است. وقتی از مرگ نقاشی حرف می زنیم، منظورمان مرگ خود این هنر نیست، بلکه منظور مرگ کارکرد آن به عنوان بازتاب دهنده واقعیت است. به همین معنا تبلیغات امروز کارکرد خود را به عنوان سازنده یک نام تجاری از دست داده و فقط به عنوان یک هنر، زنده است. این به مفهوم بی ارزش بودن تبلیغات نیست. ارزش هر هنری را بیننده آن تعیین می کند. این فقط بدان معناست که وقتی چیزی کارکردش را از دست می دهد به هنر تبدیل می شود بنابراین، نمی توان ارزش آن را با مقیاس عینی تعیین کرد.

ارزش یک آگهی تبلیغاتی

نظر نویسنده این است که تبلیغات به اندازه هزینه اش ارزش ندارد، به جز در یک صورت، که بسیار هم مهم است و آن اینکه واقعا هدف کاربردی داشته باشد. در آن صورت ارزشمند خواهد بود ولی هدف کاربردی تبلیغات چیست؟ هدف اصلی تبلیغات ساختن یک نام تجاری یا تثبیت آن نیست، بلکه حمایت و دفاع از نام تجاری ای است که پیش از آن با استفاده از ابزارهای دیگر ساخته شده است. منظور از ابزارهای دیگر، در درجه اول استفاده از روابط عمومی برای ساختن نام تجاری و سپس تایید آن از سوی گروه سوم (رسانه های جمعی) است. دو عملکرد اصلی یک برنامه بازاریابی، در مرحله اول ساخت یک نام تجاری و سپس حمایت و دفاع از آن است. روابط عمومی، نام تجاری را به وجود می آورد و تبلیغات از آن حمایت می کند. جای تاسف است که تبلیغاتچی ها آن قدر وقت و انرژی خود را برای ساخته شدن نام تجاری ای صرف می کنند که دیگر از نظر احساسی، توان جنگیدن و دفاع از آن نام را در نبرد بازار ندارند.

اول اطلاع رسانی، سپس تبلیغات

تبلیغات، نمی تواند یک نام تجاری جدید تولید کند اما اطلاع رسانی قادر است این کار را انجام دهد. تبلیغات، تنها می تواند نام تجاری ای که قبلا توسط اطلاع رسانی شناخته شده است را ابقا کند. حقیقت این است که تبلیغات نمی تواند آتشی را روشن کند بلکه فقط می تواند آتشی را که قبلا برپا شده مشتعل نگاه دارد. شما برای شروع هر کاری به اعتبار نیاز دارید که فقط یک شخص یا یک منبع سوم می تواند برایتان فراهم کند. پس اولین مرحله هر فعالیت اقتصادی جدیدی باید روابط عمومی باشد. در آینده، مشتریان بیشتری برای تعیین خط مشی بازاریابی و ارائه نامشان از مرکز روابط عمومی کمک خواهند گرفت و تبلیغات به ناچار، دنباله روی روابط عمومی خواهد شد. در آینده نزدیک منتظر رشد انفجاری صنعت روابط عمومی باشید.

برگرفته از :سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی

طــرح مـا
طــرح مـا
مستر دماغ از منظر فروش و برند

مستر دماغ از منظر فروش و برند

(نقدی بر مستر دماغ)

  1. مستر دماغ موجود با مزه ای است. با آن دماغ گنده، دست و پای کوتاه و چهره با نمک. از همه نوع مدل مویش هم موجود است. اما غالبشان بی مو هستند و که تطبیقش با شرایط بچه های محک کار خوبی نیست. پس مدل های مو دارش بیشتر شد و اگر قرار بود آن بچه ها را تداعی کند حالا قرار است خودش را تغییر دهد و مستقل باشد. پس مستر دماغ یک شخصیت یا یک کارکتر مشخص نیست. گویا یک دسته و گونه ای از موجودات عروسکی است.
  2. مستر دماغ قرار بوده به شکلی محترمانه تر از مردم پول بگیرد. محترمانه تر برای خودش. که صرف کمک به محک نباشد که مردم دست کنند توی جیبشان و از سر خیر خواهی برای بچه های محک یا تطهیر اعمال خودشان کمک کنند و حالا محک هم در قبال پولی که مردم از سر لطف و نوع دوستی به او می دهند، هدیه ای بدهد. در واقع پول هایی با نرخ پایه بیشتر (حداقل ده هزارتومان) بگیرد و در کنار قلک ها و صندوق های جمع آوری کمک ها از روش زیباتری هم پول جمع آوری شود، که تا اینجا خیلی هم خوب است.
  3. مستر دماغ یک مدل فروش نسبتا کلاسیک موفق است. محصولی خیلی خوب و جذاب، قیمت پایه موجه، با نقطه قوت توزیع مناسب، گسترده و در دسترس و پروموشنی که از جاذبه طنز و احساسی توامان بهره می برد. درواقع اگر چهار پی را مدلی برای بازاریابی اش ببینیم همه را به خوبی رعایت کرده. ایناست که دارد خوب می فروشد و به اهداف خودش می رسد.
  4. با این توضیحات، عرضه مستر دماغ را از منظر بازاریابی با رویکردی فروشی خوب و موفق می دانم. یعنی اگر استراتژی این باشد که محصولی ارائه شود تا در کوتاه مدت هزینه ای از سوی مردم برای محک تامین شود و کالا به خوبی فروش رود همه چی خیلی خوب پیش رفته است. یعنی تفکر فروشی موفق. اما مشکل از جایی آغاز می شود که بخواهیم به داستان مستر دماغ از منظر برند نگاه کنیم. در اینصورت داستان به کلی متفاوت است.
  5. از منظر برند مستر دماغ یک پروزه محکوم به شکست. مستر دماغ با همه جذابیت هایش برند نیست. به هیچ قصه، صفت یا حکایتی گره نمی خورد و در بهترین حالت یک واصل کوتاه مدت برند محک است. آن هم در کوتاه مدت. مردم هیچ سابقه ذهنی از مستر دماغ ندارند و اگر می خرندش، نه برای مستر دماغ که برای محک می خرندش. در واقع از منظر نگاه حرفه ای، اتفاقا این محک است که مستر دماغ را به شهرت می رساند و باعث فروشش می شود. در واقع این بی عقبه بودن و بی هویتی مستر دماغ برای محک اقدامی نازل است. منطقی تر بود که محک ابتدا برای مستر دماغ شخصیت سازی کند و به واسطه آن کارکتر مستر دماغ –با همه بدی اسمش برای این کار- به محک گره بخورد. مستر دماغ صرفا یک عروسک با مزه است و این برای محک زیادی کم است. می فروشد چون خوب توزیع شده و محک پشت ماجراست.
  6. 1Mr nose in terms of sales and brand
  7. مستر دماغ تاریخ مصرف دارد. تاریخش که تمام شود، عقبه و بک راندی ندارد که زنده نگه اش دارد. شخصیت قصه و فیلمی نیست. مثلا کلاه قرمزی نیست که شخصیت محکمش سالهاست او را زنده و سرپا نگه داشته و برای خودش یک پرسونال برند درجه یک است و شاید یکی از بهترین و قوی ترین پرسونال برندهای ایران -که راجعش در آینده خواهم نوشت-. این است که در بهترین شرایط در قیاس با فیلم، یک عکس و پوستر است که نقش اولش را نمی شناسیم و این برای محک در دراز مدت کار نمی کند.
  8. این توضیحات را دادم که بگویم با همه موفقیت فروشی مستر دماغ، محک، فرصت برندی خلق یک شخصیت برای خودش را تا اینجا سوزانده و موفقیتش اش از فروش مستر دماغ، موقت است. نگاه بلندی مدتی پشت قصه نبوده و حالا هم برای شخصیت سازی مستر دماغ دیر شده و بازار اشباع. خلق چهره های مختلف با مدل موها و لباس های مختلف هم زیاد کار نخواهد کرد و بلای بی هویتی به زودی داستان این ماقبلِ حتی تیپ را خواهد گرفت. اگر محصولات مختلف هم از سوی محک عرضه شود باز تا مدتی در حد ارائه چند محصول، شاید جواب دهد و باز مردم به مدل محصولات مختلف هم آهسته آهسته بی واکنش خواهند شد.
  9. همه گرفتاری مستر دماغ از نگاه من، این است که برند نیست. یک واصل بی هویت برای محک است و بجای آنکه برندش برای محک کار کند، برند محک برای این عروسک، که پایان عمرش نزدیک است کار کرده. کیس مستر دماغ همانقدر از نگاه فروشی خوب و موفق است که از منظر برند برعکسش!
طــرح مـا