پشت چراغ قرمز میدان صنعت، به دو بیلبورد بانک گردشگری و بانک ملت نگاه میکنم، یکی به جای درختان بریده خطهای بلند و کوتاه وای فای را نشان میدهد که به همین سادگی کمتر کاغذ مصرف میکنند، دیگری با دسته چک، ترومپت درست کرده و آهنگ پخش میکند که بگوید صدای اعتبارش از روی بیلبورد شنیده میشود.
نمیدانم از دید تبلیغات هر کدام
از این طراحی ها قرار است چه پیامی را به مخاطب برساند و چه نقطه تمایزی از بانک را
نشان بدهد که نهایتا باعث ایجاد تصویری خاص در ذهن مخاطب بشود و یا چند قدم جلوتر،
او را به سمت رضایت از انتخاب بانکش و یا حتی تغییر به سمت بانک دیگری ببرد؟
آیا مخاطب این بیلبورد ها، مشتری های
حقیقی بانکها هستند؟ در مقام یک کارمند حقوق بگیر که بانک مرا، مدیر عامل و مدیر
مالی شرکت متبوعم تعیین میکند!
بعنوان صاحب کارگاه، مغازه و فروشگاه،
آیا واقعا آلات موسیقی اعتماد مرا برای بردن سرمایه ام در یک بانک جلب میکند؟
در یک سازمان دولتی و یا نیمه دولتی که
بیشترین میزان مصرف کاغذ در بخش مالی اتفاق می افتد، آیا مدیران مالی مجموعه صرفا
به دلیل مصرف کاغذ کمتر و درختان بیشتر، بانکی را به بانک دیگر ترجیح می دهند؟
آیا واقعا سیستم خدمات آنلاین بانک ملت
که در نوع خود، یکی از بهترین و راحت ترین دسترسی ها را برای کاربران فراهم می
آورد، جای ایده پردازی و اطلاع رسانی بیشتر ندارد؟
آیا بانک گردشگری، در ذات برند خود حقیقتی متمایز تر و جذاب تر برای
اعلام عمومی پیدا نکرده است ؟
آیا اساسا این بانک ها تمام گفتنی
هایشان را در شیوه ی ارائه خدمات گفته اند و مخاطب با تمام سرویس هایشان آشنا است
که حالا وقت پرداختن به مسئولیت اجتماعیشان شده است و یا فقط ما باز سوار تب شده
ایم؟
آیا این حجم از بودجه برای خرید رسانه
فقط خرج اصرار ایده پرداز و طراح برای نمایش حدود خلاقیت و خاص بودن خودشان،
نشده است؟
بنظر میرسد بیش از هر عایدی برای
کارفرما بمنظور ایجاد آگاهی ، تصویر سازی و یا فروش بیشتر، این آگهی ها فرصتی است
برای طراح و ایده پرداز برای نمایش ایده های باحال و عجیب و غریب خودشان در سطح
شهر و ایجاد جایگاهی در بین سایر همکاران بعنوان تیمی خلاق و ساختار شکن!
آیا در سازمانهای سفارش دهنده ی برنامه
های تبلیغاتی، کسی از دوستان طراح و ایده پرداز و یا آژانس ها نمی پرسد که این ایده
های جذاب قرار است کدام مخاطب را به چه منظوری درگیر کند؟
آنا جلوه
عضو هیئت تحریریه دنیای تبلیغات