به یاد ﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ
چند روزی است از ماجرای عمو فیتیله ها می گذرد. همون سه عموی دوست داشتنی که بیش از بیست ساله که برای ساختن دنیای زیبای کودکی عجب نقشی بازی کرده اند. با تمام سختیها و مشکلات زندگی بزرگترها که شک نکنید برای این عزیزان هم وجود دارد، ولی دنیای زیبا و معصومانه کودکی را انتخاب کرده اند برای بازی در این دنیا.
حداقل یکبار هم شده تبسم و لحظه ای شاد برای تک تک ما به ارمغان آورده اند.
تو دنیای بزرگترها خیلی سخته بی درد بمانی. زندگی بزرگتها خیلی درد دارد. همه ما طعم تلخ این درد را چشیده ایم.
من اصلا به این برنامه کاری ندارم چرا که کسانی متوجه مشقت تولید محتوا می شوند که دستی بر آتش داشته باشند. قصد دارم این مسئله را از منظر دیگری نگاه کنیم. به نظر شما آیا در دنیای بزرگترها به این راحتی اشتباه خود را قبول می کنند؟.
و از همه مهمتر به این راحتی و صراحت عذرخواهی می کنند. آخرین درس عمو فیتیله ها برای ما چیست؟
این نکته قابل توجه و تحسین برانگیز این عموهای دوست داشتنی است و درس مهم و بزرگی اول برای ما بزرگترها و بعد درس زندگی برای کودکانمان می باشد. اول اینکه اشتباه خود را بپذیریم و دوم اینکه با شجاعت و صریح و به عنوان مسئول کار عذرخواهی کنیم. که از ارزشهای والای انسانی می باشد.
در زیر فقط به چند اظهارنظردر این مورد ملاحظه نمایید.
راستى در پشت پرده این حرکتهاى جاهلانه و خائنانه ، چه عناصر منحرف و موذیى و نفوذى وجود دارند ، که براحتى ودر کمال جرأت ، برخلاف سیاستها و خط
قرمزهاى نظام مقدس جمهورى اسلامى و آموزه هاى مسلم آیین نبوى(ص) ، اهانت به اقوام بویژه قوم آذرى و زبان وادبیات ترکى را جزو برنامه هاى همیشگى شان قرار داده اند!؟
کدام عنصر منحرف و خائنى ، وحدت ، همدلى و یکپارچگى ملت فهیم و رشید ایران را نشانه گرفته؟
کدام فکر پلید و دست ناپاکى با انگیزه هاى ضد عقلانى و ضدانسانى و نژادپرستانه ، در هر فرصتى درصدد تحقیر و تخریب مردم آذربایجان و فرهنگ و تمدن ترکى است!؟
مردم اجازه نمی دهند فرصت طلبان و دشمنان قسم خورده این مرز و بوم در این مقطع حساس که کشور در حال عبور از بحران های بین المللی و آماده شدن برای
جهش اقتصادی است، از چنین بی تدبیری هایی با نام هنر در شکستن اتحاد ملت مسلمان ایران بهره برداری کنند.
حالا که برنامه تلویزیونی فیتیله به سرافرازان ایران اسلامی ، مردم آذربایجان انقلابی توهین کرده و با احساسات مردم بازی کرده است . مطمئن باش به عنوان نماینده
ملت فیتیله ات را پایین می کشم تا اینکه صدا و سیما رسما از ملت غیور آذربایجان عذرخواهی نماید.
و . . . { یعنی اینقدر سیاست زده ایم ما } که همه چیزو بهم
می دوزیم فقط منتظر . . . . بماند.!!!
حال سوال اینجاست این بزرگترها تا به حال هیچ اشتباهی در حیطه کاری خود مرتکب نشده اند. آیا قبول دارند ! آیا تا به حال جرات معذرت خواهی داشته اند.
قضاوت خیلی سخت است. و تهمت زدن خیلی راحت . . .
دیروز هجدم آبان به عنوان روز ملی کیفیت نامگذاری شده است. به همین منظور مطلبی نوشتم ولی یک روز بعد . تا به کسی و چیزی بر نخورد.!!!
کیفیت زندگی
با نگاهی به اطراف خود متوجه می شویم که چقدر از کیفیت در همه چیز دوریم و فقط کیفیت را قاب کرده ایم و نمادی از افتخاراتمان شده است و بس.
واقعا ما زندگی می کنیم یا . . . . فقط زنده ایم که باشیم. برای زنده بودن به هر قیمتی چقدر دست و پا می زنیم. پس لذت زندگی در اوج انسانیت چه می شود.(در همان کتابها و متنهای ادبی ... بماند!) با یک نگاه دقیقتر به خود و اطرافیانمان متوجه می شویم چقدر کیفیت زندگی پایین آمده است. کیفیت زندگی کلان مسئله است و شامل تمامی مواردی که به انسان و جامعه آن مربوط می شود قابل تعمیم است. و این درد ناک و رقت انگیز است. مطلب زیر را بخوانید تا متوجه منظورم شوید.
. . . . . . . . . .
چند روز پیش در شبکه های اجتماعی تصویری دست به دست شد که درآن فردی از طریق ماتحت خود رنگ را روی بوم نقاشی می پاشید( اسپری می کرد) و به زعم خود اثر هنری خلق می کرد!!!! (البته به اعتقاد من هنر، جایگاه بسیار والا ولی فراموش و خاموش در زندگیمان دارد و به خاطر اهمیت هنر و در دفاع از آن این موضوع را مطرح کردم.)
آیا اینست عاقبت هنر و هنرمند که ماتحتش ابزار هنر باشد. افسوس و هزار افسوس که انسان به کجا می رود؟
ابتدا بفهمیم کیفیت یعنی چه ؟ چرا که تا درک درستی از مفهوم کیفیت نباشد نمی توانیم درست هم تصمیم گیری کنیم.
تعریف کیفیت :
کیفیت به معنای کار درست را بار اول صحیح انجام دادن و بارهای بعد بهتر از بار اول انجام دادن است.
تعریف فوق متضمن تصمیمگیری کیفی است. زیرا بسیاری ازکارها هستندکه انجام میگیرند ولی آن کارها در راستای ارزش ها و دستیابی بههدف یا آرمان مشترک ترسیم شده، نیست. بنابراین کیفیت به معنای دستیابی به استانداردهای از پیش تعیین شده است. باتوجه به این تعریف ابتدا استانداردهای ارایه خدمت مشخص شده و سپس فعالیتها درجهت دستیابی به این استانداردها انجام می شود و استانداردها را برای دادهها (شامل منابع و مواد اولیه، ،نیروی انسانی، تجهیزات، فضا، پول و...)و فرآیندها درنظر می گیرند.
حالِ ما کجاست و حالِ کیفیت کجا؟
آیا کیفش کوک است. کیفیت را می گویم.
لااقل هرچند وقت ، غبار از روی قاب خوش تراش و متن رنگ و رو رفته کیفیت برداریم. و جویای حال جناب کیفیت شویم.
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد
تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریور ِ بیچاره حلق آویز شد
مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد
بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد
کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد…
حالا در این پاییز و روزهای سرد، شهر من، جان تازه گرفته، فرصتی در کنار یک فنجان چای داغ مهیا شده تا اندیشه را تبدیل به کلمه کنم و بنویسم.
....
و فرصتی شده تا با نسیمی که ازلای پنجره نیمه باز می آمد، ریه هایمان را پر از اکسیژن+ اسانس کاج کنیم. که در این شهر غنیمت است.
تا وقتی این هوای لعتنی دوباره دچار اینورژن نشده، که در آنصورت اصلا نمی فهمیم کی صبح شد و کی شب!بس که آسمان برخلاف دل مردم یکرنگ شده.....خاکستری.....و رنگ عوض نمی کند.
غرور آن کوه مادر مرده زیر پای گرد و غباری که روی شانه اش است، له شده و قمری و بلبل که فکر می کنم تلف شده اند. دیگر!فعلا کلاغ ها وظیفه خطیر آنها را به دوش می کشند.ولی آنقدر ناکوک می خوانند که خواب شیرین از سر آدم می پرد.دیروز ساعت شش صبح، از خواب بیدار شده بود و قارقار می کرد! مبادا که مرغ تسبیح گو باشد و او خاموش!
رسانه ها قسم می خورند که کار،کار بنزین های ساخت وطن نیست.آنقدر روی این قضیه پیله می کنند که آدم شک می کند!اگرچه سالهاست که گوش و چشممان یاد گرفته اند که فقط بشنوند و ببینند.....در تأکید یا تکذیب چیزی دخالت نکنند....مغز کار خودش را خوب بلد شده....اتوماتیک وار به هر پیامی که توسط اعصاب بینایی و شنوایی آورده می شود شک می کند!
خدا کند همین طور باشد که اینها می گویند.چه کسی دوست دارد کشورش پیشرفت نکند؟چه کسی دوست دارد فرمول یک بنزین غیر آلاینده در اختیار کارخانه های کشورش نباشد؟
کار بنزینِ made in Iran! است. آآآآیا ؟؟؟
اگر هوای فلان دهات کوره یکی از بلاد کفر،به چنین روزگاری دچار می شد آقایان هزارتا راه حل ارائه می دادند و شب و روز توی اخبار،کری می خواندند. ولی حالا همه شان لال مونی گرفته اند انگار.
حیف که "ببخشید اشتباه کردیم"و "معذرت می خواهیم" در قاموس سیاست مداران کشور من نیست.اگر بود، اگر راستش را به مردم می گفتند و مثل آدم خواهش می کردند تا وقتی که یک خاکی توی سرمان نریخته ایم ماشین هایتان را به جز اضطرار بیرون نیاورید؛به خدا ۷۰-۸۰ درصد مردم گوش می دادند به حرفشان.
حیف، حیف که در قاموس سیاست مداران کشور من این معصومیت، از دست رفته است و این طفل معصوم ها دارند از دست می روند.....
این قمری ها و بلبل های شهر من.....
این زنان و مردان و بچه های کشور من....
این کشوری که قرار است برای بچه من باشد و بچه های هم سن و سال بچه من....